درس نخست
در آمد!
سلام!
سلامی چو بوی خوش آشنایی
*
سفر در خویش، در خود شدن، خود افشاندن، رهایی و آگاهی است. همه ی درها به روی خود گشودن است.
چهل درس برای آرامش و شادی. چهل گام به سوی رهایی و آزادی!
***
این آواز آزادی است، با من زمزمه دار! مرا یاری نما!
***
هرچه در جهان است، عشق جان آن است.
***
این ها گویه ها و واگویه های من است با من و زندگی. دستاورد سالیان دراز سفر در جهان و در عرفان.
این یکی از بیراهه هاست. از آن گمراهه های بی نام و نشان. تلاش نکن تا آن را سرمشق قرار دهی. آوازش کن. بر آن بیفزای. اما با پیروی از آن و تقلید از آن نابودش نکن!
من بر این باورم که در کلام شاعران و موسیقی و نور معجزتی است. در حافظ و مولانا، دارویی است درمان بخش. این جهان زخم هایی دارد که مرهمش شعر و نور و شور و سور است. بیایید!
***
برخیز! شاخه گلی در گلدان بگذار!شمعی بگیران! پیاله ای آب بنوش! موسیقی آرامی گوش کن! چشمانت را دمی ببند!
بگذار در آن هیچای آسودگی، نوری، لبخندی، ریگی، کبوتری، دریایی تو را با خود ببرد. برو! پرواز کن! در آن دریا فروشو! بر بال باد و موج دریا پرواز کن و بر بام دل بنشین! آنگاه زلال و آرام این نیایش را زمزمه کن!
به نام حضرت عشق!
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
*
بامداد که از خواب بر می خیزم، پنجره را می گشایم و می گویم: صبح به خیر امروز!
*
زندگی ، نواختن یک ساز است در یک ارکستر بزرگ!
*
پیش از پریدن فکر نکن!
بپر! آنگاه تا دلت می خواهد فکرکن!
*
رنج، پاداشی است که دانایی به تو پیشکش می کند.
*
رنج، مادر هنر و زیبایی است.
*
در اندوه غرق نشو! تماشاگر آن باش و از آن لذت ببر!
*
هر رویدادی را جشن بگیر! اندوه را نیز جشن بگیر. هنگامی که اندوهگین هستی جشن بگیر! اندوه خویش را برقصان! بخوان! نیایش کن! برقص! برقص! همه ی هستی رقص است!
نقاشی رقص رنگ است. موسیقی رقص انگشت است. شعر رقص کلمه است.
و تو، رقص هستی هستی! برقص! برقص! و بخند! خنده رقص روح است.
*
اگر عیار وار جشن بگیری و پایکوبی کنی، هنگامی که مرگ بیاید نیز خواهی خندید و جشن خواهی گرفت و با شادمانی می روی. مرگ نمی تواند تو را در هم شکند.
*
عیار، دلاور شادمان و عاشقی است که به دیدار یار می رود. هرکجا که می روی گمان کن که به دیدار یار می روی.
*
زندگی پیر شدن نیست. زندگی روییدن است.
*من از شادمانگی سخن می گویم، نه از لذت بردن.
*
ماهی خود را با گرسنگان تقسیم مکن! به انان ماهیگیری بیاموز!
*
نخستین گام و پایه ی زندگی، سفر در خویش است.
*
کودکی بهترین دوره ی زندگی برای سفر در خویش است. کودکی کن. کودکی کن! چون کودکان برقص و بازی کن، چون کودکان عاشق بازی و رویا باش و به هستی عشق بورز!
*
دوبار ساده، همچون کودکی باش!
*
تیله ها و توپ های لاستیکی و اسب های چوبی و بادبادک های بازیگوش و عروسک های پارچه ای خندان را دوست داشته باش. کجاست عروسک ها و توپ هایت؟ بیا با آن ها بازی کنیم. زندگی بازی است. عشقبازی. جانبازی. سربازی. بازی و بازی و بازی.
*
بازی کن! بازیگوشی کن. بزرگ نشو. با شن ها، با پرنده ها، با عروسک ها!
*
سفر در خویش، روشی ساده و زلال است. سفری است برابر آینه و در آینه. آسوده و |آرام بنشین. با خود سخن بگو. به خود مهر بورز.
*
در برابر آینه به دستانت ، به چشمانت نگاه کن، ببین چه زیبایی. دستان را، چشمانت را، لبخندت را دوست داشته باش.
*
این نخستین درس را چونان نیایش با خود بخوان. زمزمه کن. هر چند بار که خواستی. هرگاه که دوست داشتی.
تا درس دیگر!
سبز باشید!
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0